مهدویت در خصوص مسائل دینی و مهدویت
|
ايراد و اشكال آنچه به عنوان ايراد بر شفاعت گفته شده و يا ميتوان گفت از اين قرار است : 1- شفاعت با توحيد در عبادت منافات دارد و اعتقاد به آن نوعی شرك است . اين همان اشكالی است كه وهابيها مطرح ميكنند و جمعی وهابی مسلك در ميان شيعه نيز فريفته آن شدهاند (عجبا در كشوری مانند ايران كه كلمات نهج البلاغه در ميان آنها كم و بيش مطرح است و فيلسوفانی مانند بوعلی ) 2- شفاعت نه تنها با توحيد در پرستش نميسازد ، بلكه با توحيد ذاتی نيز ناسازگار است زيرا لازمه اعتقاد به شفاعت اين است كه رحمت و شفقت شفيع ، بيشتر و وسيعتر از رحمت خدا دانسته شود ، چه ، مفروض اين است كه اگر شفاعت نباشد خدا گناهكار را عذاب ميكند . 3- اعتقاد به شفاعت موجب تجری نفوس مايل به گناه ، بلكه موجب تشويق آنها به ارتكاب گناه است . 4- قرآن كريم شفاعت را باطل شناخته و مردود دانسته است . قرآن روز رستاخيز را چنين معرفی ميكند : (در آن روز هيچكس از ديگری دفاع نميكند و شفاعتی هم در كار نيست ) 5- شفاعت با اصلی كه قرآن كريم تأسيس فرموده و سعادت هر كسی را وابسته به عمل خودش دانسته و فرموده ((و ان ليس للانسان الا ما سعی)) منافات دارد 6- لازمه صحت شفاعت اين است كه معتقد شويم خدا تحت تأثير شفيع قرارميگيرد و خشمش تبديل به رحمت ميگردد ، در حالی كه خدا انفعال پذير نيست ، تغيير حالت بر او راه ندارد و هيچ عاملی نميتواند در او اثر بگذارد ، تغيير پذيری مخالف با وجوب ذاتی ذات الهی است . 7- شفاعت يك نوع استثناء قائل شدن و تبعيض و بی عدالتی است ، در حالی كه در دستگاه خدا ، بی عدالتی وجود ندارد . به تعبيری ديگر : شفاعت ، استثناء در قانون خداست و حال آنكه قانونهای خدا كلی و لا يتغير ولن تجد لسنة الله تبديلا » : استثناء ناپذير است اين اشكال است كه بحث شفاعت را با عدل الهی مرتبط ميسازد ، توضيح اشكال اين است كه : مسلما شفاعت ، شامل همه مرتكبين جرم نميگردد زيرا در اين صورت ديگر نه قانون معنی خواهد داشت و نه شفاعت . طبيعت شفاعت ملازم با تبعيض و استثناء است ، ايراد هم از همين راه است كه چگونه رواست كه مجرمين به دو گروه تقسيم گردند ، يك عده به خاطر اينكه پارتی دارند از چنگال كيفر بگريزند و عدهای ديگر به جرم اينكه پارتی ندارند گرفتار كيفر گردند ؟ ما در ميان جوامع بشری جامعههايی را كه قانون در آن دستخوش پارتی بازی است فاسد و منحط و فاقد عدالت ميشمريم ، چگونه ممكن است در دستگاه الهی معتقد به پارتی بازی شويم ؟ ! در هر جامعهای كه شفاعت هست عدالت نيست . اقسام شفاعت حقيقت اين است كه شفاعت ، اقسامی دارد كه برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی ، صحيح و عادلانه است و وجود دارد . شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است ولی شفاعت صحيح ، حافظ و تأييد كننده قانون است . شفاعت غلط آن است كه كسی بخواهد از راه پارتی بازی جلوی اجرای قانون را بگيرد . بر حسب چنين تصوری از شفاعت ، مجرم بر خلاف خواست قانونگزار و بر خلاف هدف قوانين اقدام ميكند و از راه توسل به پارتی ، بر اراده قانونگزار و هدف قانون چيره ميگردد . اينگونه شفاعت ، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن . ايرادهايی كه بر شفاعت ميشود بر همين قسم از شفاعت وارد است و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفی فرموده است . شفاعت صحيح ، نوعی ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثناء و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين ، و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگزار است . قرآن اين نوع شفاعت را صريحا تأييد كرده است . شفاعت صحيح نيز اقسامی دارد كه بزودی بشرح آن ميپردازيم . نقض قانون نوع نادرست شفاعت كه به دلايل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيلهای برانگيزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهی جلوگيری كند ، درست همان طوری كه در پارتی بازیهای اجتماعات منحط بشری تحقق دارد . بسياری از عوام مردم ، شفاعت انبياء و ائمه ( عليهمالسلام ) را چنين ميپندارند ، ميپندارند كه پيغمبر اكرم ( صلی الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و حضرت زهرا ( سلام الله عليها ) و ائمه اطهار خصوصا امام حسين ( ع ) متنفذهايی هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ ميكنند ، اراده خدا را تغيير ميدهند و قانون را نقض ميكنند . اعراب زمان جاهليت نيز درباره بتهايی كه شريك خداوند قرار ميدادند همين تصور را داشتند ، آنان ميگفتند كه آفرينش ، منحصرا در دست خداست و كسی با او در اين كار شريك نيست ، ولی در اداره جهان ، بتها با او شركت دارند . شرك اعراب جاهليت ، شرك در " خالق " نبود ، شرك در" رب " بود . ميدانيم كه در ميان افراد بشر گاهی كسی مؤسسهای را بوجود ميآورد ولی اداره آن را به ديگری واگذار مينمايد ، يا در اداره آن مؤسسه ، خودش با ديگران بطور مشترك دست در كار ميشود . عقيده مشركين درباره خدا و جهان و در اداره جهان به اين شكل بود . قرآن كريم بسختی با آن مبارزه كرد و مكرر اعلام نمود كه برای خدا شريكی نيست نه در خالقيت و نه در ربوبيت ، او به تنهايی ، هم پديد آورنده جهان است و هم تدبير كننده آن ، ملك و پادشاهی جهان اختصاص به او دارد و او رب العالمين است . اگر كسی گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودی خدای متعال راهی دارد و تحصيل رضا و خشنودی فرضا امام حسين ( ع ) راهی ديگر دارد و هر يك از اين دو ، جداگانه ممكن است سعادت انسان را تأمين كند ، دچار ضلالت بزرگی شده است . در اين پندار غلط چنين گفته ميشود كه خدا با چيزهايی راضی ميشود و امام حسين ( ع ) با چيزهايی ديگر ، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ، زكات ، راستی ، درستی ، خدمت به خلق ، بر به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل دروغ ، ظلم ، غيبت ، شرابخواری و زنا راضی ميگردد ولی امام حسين ( ع ) با اين كارها كاری ندارد ، رضای او در اين است كه مثلا برای فرزند جوانش علی اكبر ( ع ) گريه و يا لااقل تباكی كنيم ، حساب امام حسين از حساب خدا جداست . به دنبال اين تقسيم چنين نتيجه گرفته ميشود كه تحصيل رضای خدا دشوار است ، زيرا بايد كارهای زيادی را انجام داد تا او راضی گردد ولی تحصيل خشنودی امام حسين ( ع ) سهل است ، فقط گريه و سينه زدن ، و زمانی كه خشنودی امام حسين ( ع ) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد ، شفاعت ميكند و كارها را درست ميكند ، حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق فی سبيل الله كه انجام ندادهايم همه تصفيه ميشود و گناهان هر چه باشد با يك فوت از بين ميرود ! اينچنين تصويری از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين ( ع ) كه بزرگ ترين افتخارش " عبوديت " و بندگی خداست نيز اهانت است همچنانكه پدر بزرگوارش از نسبتهای " غلاش " سخت خشمگين ميشد و به خدای متعال از گفتههای آنها پناه ميبرد . امام حسين ( ع ) كشته نشد برای اينكه - العياذ بالله - دستگاهی در مقابل دستگاه خدا يا شريعت جدش رسول خدا بوجود آيد ، راه فراری از قانون خدا نشان دهد . شهادت او برای اين نبوده كه برنامه عملی اسلام و قانون قرآن را ضعيف سازد . بر عكس ، وی برای اقامه نماز و زكات و ساير مقررات اسلام از زندگی چشم پوشيده به شهادت تن داد .خود حضرت در فلسفه قيامش ميفرمايد : و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما ، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ، اريد ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر " من از روی هوس و جاه طلبی قيام نكردهام ، خروج و قيام من به منظور اصلاح در امت جدم ميباشد ، ميخواهم كه به نيكی امر كنم و از بدی نهی نمايم " . نيز مجسم ميگردد ، روابط معنویای كه در اين جهان بين مردم برقرار است در آن جهان صورت عينی و ملكوتی پيدا ميكنند . زمانی كه يك انسان سبب هدايت انسانی ديگر ميشود رابطه رهبری و پيروی در ميان آنان در رستاخيز به صورت عينی در ميآيد و " هادی " به صورت پيشوا و امام ، و " هدايت يافته " به صورت پيرو و مأموم ظاهر ميگردد . در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همينطور است . قرآن كريم ميفرمايد : « يوم ندعوا كل اناس بامامهم » " روزی كه هر مردمی را با پيشوای ايشان ميخوانيم " . يعنی هر كسی با پيشوای خودش ، يعنی با همان كس كه عملا الگوی او و الهامبخش او بوده است ، محشور ميگردد . درباره تجسم پيشوايی فرعون نسبت به قوم خود در آخرت ، ميفرمايد : « يقدم قومه يوم القيمة فاوردهم النار » " فرعون پيشاپيش اتباع و پيروانش حركت ميكند ، پس در آتش واردشانميسازد " . فرعون كه در اين جهان ، گمراه و پيشوای گمراهان بوده ، و گمراهان ديگر قومش گام جای گام او ميگذاشتند ، در آن جهان نيز به صورت قائد و امام آنان مجسم ميشود . فرعون ، شفيع و واسطه قوم خود ميباشد هم در دنيا و هم در آخرت ، شفيعی است كه در دنيا موجب گناهان و ضلالتها بوده است و در آخرت واسطه رسانيدن به دوزخ و آتش . شفيع و واسطه بودن او در بردن قوم به دوزخ در جهان آخرت ، همانا تجسم واسطه بودن او در جهان دنيا در گمراهی قومش است . نكته جالب در تعبير قرآن اين است كه ميفرمايد فرعون قوم خود را در آن جهان وارد دوزخ ميسازد . قرآن با اين تعبير خود تجسم تأثير فرعون را در گمراهی پيروانش گوشزد ميكند و ميگويد همانطور كه در دنيا فرعون آنها را وارد گمراهی كرد ، در آخرت آنها را وارد دوزخ ميكند ، بلكه وارد كردن آنها به دوزخ در آن جهان عينا ظهور و تجسم وارد كردن آنها در گمراهی در اين جهان است . علت اينكه در روايات داريم كه امام حسين ( ع ) از خلق كثيری شفاعت ميكند اين است كه در اين جهان ، مكتب امام حسين ( ع ) بيش از هر مكتبی موجب احياء دين و هدايت مردم شده است . همانطور كه قبلا گفته شد شفاعت امام حسين ( ع ) به اين صورت نيست كه بر خلاف رضای خدا و اراده او چيزی را از خدا بخواهد . شفاعت او دو نوع است : يك نوع آن همين هدايتهايی است كه در اين جهان ايجاد كرده است و در جهان ديگر مجسم ميشود ، و نوع دوم آن را عنقريب بيان ميكنيم . امام حسين ( ع ) شفيع كسانی است كه از مكتب او هدايت يافتهاند ، او شفيع كسانی نيست كه مكتبش را وسيله گمراهی ساختهاند . از اين نكته نبايد غفلت ورزيد كه همانطوری كه از قرآن كريم گروهی هدايت يافتهاند و گروهی گمراه شدهاند ، از مكتب امام حسين ( عليهالسلام ) نيز گروهی هدايت شده و گروهی گمراه گشتهاند و اين مربوط به خود مردم است . خدا درباره مثلهای قرآن ميفرمايد : « يضل به كثيرا و يهدی به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين » " به سبب قرآن ، گروهی را گمراه ميسازد و گروهی را هدايت ميكند ، و جز بدكاران را گمراه نميسازد " . ملای رومی ، تمثيل عالی و زيبايی برای اين مطلب آورده است ، ميگويد : از خدا ميخواه تا زين نكتهها در نلغزی و رسی در منتها ز آنكه از قرآن بسی گمره شدند زين رسن قومی درون چه شدند مر رسن را نيست جرمی ای عنود چون تو را سودای سر بالا نبود رسن يعنی ريسمان ، طناب . با طناب ، هم ميشود از چاه بيرون آمد و هم ميشود به درون چاه رفت ، تا كدام را انتخاب كنيم . قرآن و مكتب حسينی ريسمانهايی هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگونبختی به اوج سعادت بالا برند ، يكی حبل من الله و دومی حبل من الناس است ولی اگر كسی از اين دو حبل الهی سوء استفاده نمود ، جرم از ريسمان نيست ، علت اين است كه او در سر سودای بالا رفتن نداشته است و البته چنين مردمی به وسيله قرآن و مكتب حسينی به قعر دوزخ برده ميشوند و اين حقيقت در جهان ديگر چنين مجسم ميگردد كه به فرمان قرآن و امامان به دوزخ افكنده ميشوند ، و اين است معنی قسيم الجنة و النار بودن . در روايت از رسول اكرم آمده است : « ان القرآن شافع مشفع ، و ما حل مصدق » " قرآن شفيعی است كه شفاعتش پذيرفته است و سعايت كننده ای است كه سعايتش پذيرفته ميشود " . حقيقتا تعبير عجيبی است . ميفرمايد : قرآن كريم ، هم شفيع مؤمنان و نيكوكاران است به بهشت سعادت ، و هم خصم كافران و مجرمان است به سوی دوزخ ، واسطهای است كه آنان را به بهشت برين و اينان را به دوزخ ميكشاند . اين نوع از شفاعت را شايسته است شفاعت رهبری بناميم و ميتوان آن را شفاعت " عمل " هم ناميد ، زيرا عامل اساسی ای كه در اينجا موجب نجات يا بدبختی گرديده است همان عمل نيكوكار و بدكار است . روشن است كه هيچيك از اشكالات شفاعت بر اين گونه از شفاعت كه شرح داده شد وارد نيست و مخصوصا شفاعت به اين معنی با " عدل الهی " به هيچ وجه منافات ندارد ، بلكه مؤيد آن است . شفاعت از آن خدا است فرق اساسی شفاعت واقعی و حقيقی با شفاعت باطل و نادرست در اين است كه شفاعت واقعی از خدا شروع ميشود و به گناهكار ختم ميگردد ، و در شفاعت باطل عكس آن فرض شده است . در شفاعت حقيقی ، مشفوع عنده ، يعنی خداوند ، برانگيزاننده وسيله يعنی شفيع است ، و در شفاعت باطل ، مشفوع له ، يعنی گناهكار ، برانگيزاننده او است . در شفاعتهای باطل كه نمونه آن در دنيا وجود دارد ، شفيع ، صفت وسيله بودن را از ناحيه مجرم كسب كرده است ، زيرا او است كه وسيله را برانگيخته و به شفاعت وادار كرده است ، او است كه وسيله را وسيله قرار داده است . ولی در شفاعتهای حق كه نسبت دادن آن به انبياء و اولياء و مقربان درگاه الهی صحيح است ، وسيله بودن شفيع از ناحيه خداست ، خداست كه وسيله را وسيله قرار داده است . به عبارت ديگر : در شفاعت غلط ، شفيع تحت تأثير مشفوع له ( گناهكار ) قرار ميگيرد و مشفوع عنده ( صاحب قدرت ) تحت تأثير شفيع قرار ميگيرد ، ولی در شفاعت صحيح برعكس است ، مشفوع عنده ( صاحب قدرت = خدا ) علت مؤثر در شفيع اوست ، و شفيع تحت تأثير او ، و به خواست او در گناهكار مؤثر واقع ميشود . سلسله جنبان رحمت ، در نوع غلط شفاعت ، گناهكار است و در نوع صحيح آن ، مشفوع عنده ( خدا ) است . صدرالمتألهين در تفسير سوره " حديد " بيانی لطيف و علمی دارد در تفكيك ميان شفاعت باطل و شفاعت درست و اينكه چگونه است كه در نظام اين جهان آنچه را كه شفاعت باطل ميناميم وجود دارد و در نظام اخروی وجود ندارد و محال است وجود داشته باشد . ايشان با تعميمی كه به بحث ميدهند ، مسأله علل ذاتی و علل اتفاقی و مسأله غايات ذاتی و غايات بالعرض را طرح ميكنند و وارد بحث ميشوند كه چگونه ميشود در اين جهان ( اختصاص به جامعه بشری دارد ) گاهی علل اتفاقيه ، سرنوشت چيزی را معين ميكند و يا يك چيز از وصول به غايت ذاتی محروم ميماند و تنها به غايت ذاتی محروم ميماند و تنها به غايت بالعرض ميرسد ، ولی جهان آخرت ، از تأثيرات علل اتفاقی و غايات عرضی بر كنار است . نظر به اينكه سطح بحث خيلی بالاست از شرح و بسط آن خودداری ميكنيم و اهل فضل را به بيانات خود صدرالمتألهين در مواضع مختلف تفسيرش ارجاع ميكنيم . آياتی از قرآن كريم كه ميگويد امكان ندارد شفاعت بدون اذن خدا صورت بگيرد ناظر به همين نكته است ، مخصوصا در اين باره تعبيری فوق العاده جالب و عجيب دارد كه ميفرمايد : « قل لله الشفاعة جميعا » " بگو شفاعت ، تمامی مخصوص خداست " . اين آيه در كمال صراحت ، شفاعت و وساطت را تأييد ميكند و در كمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا ميداند ، زيرا خداست كه شفيع را ، شفيع قرار ميدهد . اين آيه ممكن است تنها ناظر به شفاعتی باشد كه در قيامت صورت ميگيرد و به اصطلاح مربوط به " قوس صعودی " باشد ، ممكن هم هست كه شامل مطلق واسطه ها و وساطتهای رحمت باشد ، يعنی شامل " قوس نزولی " هم باشد ، به عبارت ديگر ممكن است شامل تمام نظام سببی و مسببی جهان باشد ، به هر حال از آن جهت كه به شفاعت اخروی مربوط است ، به اين معنی است كه مجرم بدون خواست خدا قدرت شفيع برانگيختن ندارد و شفيع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد . برهان اين مطلب از لحاظ عقلی اين است كه در فلسفه الهی ثابت شده است كه " واجب الوجود بالذات واجب من جميع الجهات و الحيثيات است " . يعنی همانطوری كه واجب الوجود در ذات خود ، معلول غير نيست ، در صفات و افعال خود نيز امكان ندارد كه تحت تأثير علتی قرار گيرد ، او مؤثر محض است و از هيچ چيزی انفعال و تأثر پيدا نميكند . توحيد و توسلات از آنچه گفتيم نكتهای عالی و مهم در توحيد عبادتی به دست ميآيد . آن نكته اين است كه در توسل و استشفاع به اولياء خدا اول بايد تحقيق كرد كه به كسی و از كسی باشد كه خداوند او را وسيله قرار داده است . قرآن كريم ميفرمايد : « يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة » بطور كلی ، توسل به وسائل و تسبب به اسباب ، با توجه به اينكه خداست كه سبب را آفريده است و خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته است از اين وسائل و اسباب استفاده كنيم به هيچ وجه شرك نيست ، بلكه عين توحيد است . در اين جهت ، هيچ فرقی ميان اسباب مادی و اسباب روحی ، ميان اسباب ظاهری و اسباب معنوی ، ميان اسباب دنيوی و اسباب اخروی نيست ، منتهای امر ، اسباب مادی را از روی تجربه و آزمايش علمی ميتوان شناخت و فهميد كه چه چيز سبب است ؟ و اسباب معنوی را از طريق دين ، يعنی از طريق وحی ، و از طريق كتاب و سنت بايد كشف كرد . ثانيا هنگامی كه انسان متوسل ميشود يا استشفاع ميكند بايد توجهش به خدا ، و از خدا به وسيله و شفيع باشد ، زيرا چنانكه گفتيم شفاعت واقعی آن است كه مشفوع عنده ، شفيع را برانگيخته است برای شفاعت ، و چون خدا خواسته و رضايت داده است شفيع شفاعت ميكند ، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلی به شفيع است برای اينكه اثر بر روی مشفوع عنده بگذارد ، لهذا مجرم در اين وقت همه توجهش به شفيع است كه برود و با قدرت و نفوذی كه در مشفوع عنده دارد او را راضی گرداند . پس اگر توجه اصيل به شفيع باشد و از ناحيه توجه به خدا پيدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود . فعل خدا ، دارای نظام است . اگر كسی بخواهد اعتناء به نظام آفرينش نداشته باشد گمراه است . به همين جهت است كه خدای متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم ( صلی الله عليه و آله و سلم ) بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت ميكنند ، از آن بزرگوار بخواهند كه برای ايشان طلب مغفرت كند . قرآن كريم ميفرمايد : " و اگر ايشان هنگامی كه ( با ارتكاب گناه ) به خود ستم كردند ، نزد تو ميآمدند و از خدا آمرزش ميخواستند و پيامبر هم برای ايشان طلب مغفرت ميكرد ، خدا را توبه پذير مهربان مييافتند " . آری ، به عمل صالح و تقوای فقط نميتوان تكيه كرد ، همانطوری كه رسول اكرم ( ص ) در آخرين روزهای زندگی پاكشان فرمودند : " نجات دهندهای نيست جز عمل و ديگر رحمت خدا " . پاسخ ايرادها با تفسيری كه از شفاعت مغفرت كرديم پاسخ ايرادهای شفاعت به اين ترتيب به دست ميآيد : 1 شفاعت نه با توحيد عبادتی منافات دارد و نه با توحيد ذاتی ، زيرا رحمت شفيع چيزی جز پرتوی از رحمت خدا نيست و انبعاث شفاعت و رحمت هم از ناحيه پروردگار است . ( جواب اشكال اول و دوم ) . 2 همانطوری كه اعتقاد به مغفرت خدا موجب تجری نميگردد و تنها ايجاد اميدواری ميكند ، اعتقاد به شفاعت هم موجب تشويق به گناه نيست . توجه به اين نكته كه شرط شمول مغفرت و شفاعت ، مشيت خدا و رضای او است روشن ميكند كه اثر اين اعتقاد تا اين اندازه است كه دلها را از يأس و نوميدی نجات ميدهد و همواره بين خوف و رجاء نگه ميدارد . ( جواب اشكال سوم ) . 3 شفاعت بر دو نوع است : باطل و صحيح . علت اينكه در برخی از . آيات قرآن شفاعت مردود شناخته شده و در برخی ديگر اثبات شده است وجود دو نوع تصور از شفاعت است ، قرآن خواسته است اذهان را از شفاعت باطل ، متوجه شفاعت صحيح بفرمايد . ( جواب اشكال چهارم ) . 4 شفاعت با اصل عمل منافات ندارد ، زيرا عمل به منزله علت قابلی ،و رحمت پروردگار به منزله علت فاعلی است . ( جواب اشكال پنجم ) . 5 در شفاعت صحيح ، تصور اين كه خدا تحت تأثير قرار گيرد وجود ندارد . زيرا شفاعت صحيح جريانی است از بالا به پايين . ( جواب اشكال ششم ) . 6 در شفاعت ، و همچنين در مغفرت ، استثناء و بی عدالتی وجود ندارد ، رحمت پروردگار نامحدود است و هر كه محروم است از آن جهت است كه قابليت را بكلی از دست داده است ، يعنی محروميت از ناحيه قصور قابل است . ( جواب اشكال هفتم ) . منبع ؛ کتاب عدل الهی قسمت هشتم شفاعت نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: دینی ، ، برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |