مهدویت

مهدویت
در خصوص مسائل دینی و مهدویت

ايراد و اشكال

آنچه به عنوان ايراد بر شفاعت گفته شده و يا ميتوان گفت از اين قرار است :

1-  شفاعت با توحيد در عبادت منافات دارد و اعتقاد به آن نوعی شرك  است . اين همان اشكالی است كه وهابيها مطرح ميكنند و جمعی وهابی مسلك

در ميان شيعه نيز فريفته آن شدهاند (عجبا در كشوری مانند ايران كه كلمات نهج البلاغه در ميان آنها كم و  بيش مطرح است و فيلسوفانی مانند بوعلی )

2- شفاعت نه تنها با توحيد در پرستش نميسازد ، بلكه با توحيد ذاتی نيز ناسازگار است زيرا لازمه اعتقاد به شفاعت اين است كه رحمت و شفقت

شفيع ، بيشتر و وسيعتر از رحمت خدا دانسته شود ، چه ، مفروض اين است كه اگر شفاعت نباشد خدا گناهكار را عذاب ميكند .

3-  اعتقاد به شفاعت موجب تجری نفوس مايل به گناه ، بلكه موجب تشويق آنها به ارتكاب گناه است .

4- قرآن كريم شفاعت را باطل شناخته و مردود دانسته است . قرآن روز رستاخيز را چنين معرفی ميكند : (در آن روز هيچكس از ديگری دفاع نميكند و

شفاعتی هم در كار نيست )

5- شفاعت با اصلی كه قرآن كريم تأسيس فرموده و سعادت هر كسی را وابسته به عمل خودش دانسته و فرموده ((و ان ليس للانسان الا ما سعی)) منافات دارد

6- لازمه صحت شفاعت اين است كه معتقد شويم خدا تحت تأثير شفيع قرارميگيرد و خشمش تبديل به رحمت ميگردد ، در حالی كه خدا انفعال پذير

نيست ، تغيير حالت بر او راه ندارد و هيچ عاملی نميتواند در او اثر بگذارد ، تغيير پذيری مخالف با وجوب ذاتی ذات الهی است .

7-  شفاعت يك نوع استثناء قائل شدن و تبعيض و بی عدالتی است ، در حالی كه در دستگاه خدا ، بی عدالتی وجود ندارد . به تعبيری ديگر : شفاعت ، استثناء در قانون خداست و حال آنكه قانونهای خدا كلی و لا يتغير ولن تجد لسنة الله تبديلا » : استثناء ناپذير است اين اشكال است كه بحث شفاعت را با عدل الهی مرتبط ميسازد ،

توضيح اشكال اين است كه : مسلما شفاعت ، شامل همه مرتكبين جرم نميگردد زيرا در اين صورت ديگر نه قانون معنی خواهد داشت و نه شفاعت .

طبيعت شفاعت ملازم با تبعيض و استثناء است ، ايراد هم از همين راه است كه چگونه رواست كه مجرمين به دو گروه تقسيم گردند ، يك عده به خاطر اينكه پارتی دارند از چنگال كيفر بگريزند و عدهای ديگر به جرم اينكه پارتی ندارند گرفتار كيفر گردند ؟ ما در ميان جوامع بشری جامعههايی را كه قانون در آن دستخوش پارتی بازی است فاسد و منحط و فاقد عدالت ميشمريم ، چگونه ممكن است در دستگاه الهی معتقد به پارتی بازی شويم ؟ ! در هر جامعهای كه شفاعت هست عدالت نيست .

اقسام شفاعت

حقيقت اين است كه شفاعت ، اقسامی دارد كه برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی ، صحيح و عادلانه است و وجود دارد .

شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است ولی شفاعت صحيح ، حافظ و تأييد كننده قانون است . شفاعت غلط آن است كه كسی بخواهد از راه پارتی بازی جلوی اجرای قانون را بگيرد . بر حسب چنين تصوری از شفاعت ، مجرم بر خلاف خواست قانونگزار و بر خلاف هدف قوانين اقدام ميكند و از راه توسل به پارتی ، بر اراده قانونگزار و هدف قانون چيره ميگردد . اينگونه شفاعت ، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن . ايرادهايی كه بر شفاعت ميشود بر همين قسم از شفاعت وارد است و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفی فرموده است .

شفاعت صحيح ، نوعی ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثناء و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين ، و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگزار است . قرآن اين نوع شفاعت را صريحا تأييد كرده است . شفاعت صحيح نيز اقسامی دارد كه بزودی بشرح آن ميپردازيم .

نقض قانون

نوع نادرست شفاعت كه به دلايل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است اين است كه گناهكار بتواند وسيلهای برانگيزد و به توسط آن از نفوذ حكم الهی

جلوگيری كند ، درست همان طوری كه در پارتی بازیهای اجتماعات منحط بشری تحقق دارد .

بسياری از عوام مردم ، شفاعت انبياء و ائمه ( عليهمالسلام ) را چنين ميپندارند ، ميپندارند كه پيغمبر اكرم ( صلی الله عليه و آله و سلم ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و حضرت زهرا ( سلام الله عليها ) و ائمه اطهار خصوصا امام حسين ( ع ) متنفذهايی هستند كه در دستگاه خدا اعمال نفوذ ميكنند ، اراده خدا را تغيير ميدهند و قانون را نقض ميكنند .

اعراب زمان جاهليت نيز درباره بتهايی كه شريك خداوند قرار ميدادند همين تصور را داشتند ، آنان ميگفتند كه آفرينش ، منحصرا در دست خداست و كسی با او در اين كار شريك نيست ، ولی در اداره جهان ، بتها با او شركت دارند . شرك اعراب جاهليت ، شرك در " خالق " نبود ، شرك در" رب " بود .

ميدانيم كه در ميان افراد بشر گاهی كسی مؤسسهای را بوجود ميآورد ولی اداره آن را به ديگری واگذار مينمايد ، يا در اداره آن مؤسسه ، خودش با ديگران بطور مشترك دست در كار ميشود . عقيده مشركين درباره خدا و جهان و در اداره جهان به اين شكل بود . قرآن كريم بسختی با آن مبارزه كرد و مكرر اعلام نمود كه برای خدا شريكی نيست نه در خالقيت و نه در ربوبيت ، او به تنهايی ، هم پديد آورنده جهان است و هم تدبير كننده آن ، ملك و پادشاهی جهان اختصاص به او دارد و او رب العالمين است .

اگر كسی گمان كند كه تحصيل رضا و خشنودی خدای متعال راهی دارد و تحصيل رضا و خشنودی فرضا امام حسين ( ع ) راهی ديگر دارد و هر يك از اين دو ، جداگانه ممكن است سعادت انسان را تأمين كند ، دچار ضلالت بزرگی شده است . در اين پندار غلط چنين گفته ميشود كه خدا با چيزهايی راضی ميشود و امام حسين ( ع ) با چيزهايی ديگر ، خدا با انجام دادن واجبات مانند نماز ، روزه ، حج ، جهاد ، زكات ، راستی ، درستی ، خدمت به خلق ، بر به والدين و امثال اينها و با ترك گناهان از قبيل دروغ ، ظلم ، غيبت ، شرابخواری و زنا راضی ميگردد ولی امام حسين ( ع ) با اين كارها كاری ندارد ، رضای او در اين است كه مثلا برای فرزند جوانش علی اكبر ( ع ) گريه و يا لااقل تباكی كنيم ، حساب امام حسين از حساب خدا جداست . به دنبال اين تقسيم چنين نتيجه گرفته ميشود كه تحصيل رضای خدا دشوار است ، زيرا بايد كارهای زيادی را انجام داد تا او راضی گردد ولی تحصيل خشنودی امام حسين ( ع ) سهل است ، فقط گريه و سينه زدن ، و زمانی كه خشنودی امام حسين ( ع ) حاصل گردد او در دستگاه خدا نفوذ دارد ، شفاعت ميكند و كارها را درست ميكند ، حساب نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق فی سبيل الله كه انجام ندادهايم همه تصفيه ميشود و گناهان هر چه باشد با يك فوت از بين ميرود !

اينچنين تصويری از شفاعت نه تنها باطل و نادرست است بلكه شرك در ربوبيت است و به ساحت پاك امام حسين ( ع ) كه بزرگ ترين افتخارش " عبوديت " و بندگی خداست نيز اهانت است همچنانكه پدر بزرگوارش از نسبتهای " غلاش " سخت خشمگين ميشد و به خدای متعال از گفتههای آنها پناه ميبرد . امام حسين ( ع ) كشته نشد برای اينكه - العياذ بالله - دستگاهی در مقابل دستگاه خدا يا شريعت جدش رسول خدا بوجود آيد ، راه فراری از قانون خدا نشان دهد . شهادت او برای اين نبوده كه برنامه عملی اسلام و قانون قرآن را ضعيف سازد . بر عكس ، وی برای اقامه نماز و زكات و ساير مقررات اسلام از زندگی چشم پوشيده به شهادت تن داد .خود حضرت در فلسفه قيامش ميفرمايد :

و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما ، و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ، اريد ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر

" من از روی هوس و جاه طلبی قيام نكردهام ، خروج و قيام من به منظور اصلاح در امت جدم ميباشد ، ميخواهم كه به نيكی امر كنم و از بدی نهی

نمايم " .

نيز مجسم ميگردد ، روابط معنویای كه در اين جهان بين مردم برقرار است در آن جهان صورت عينی و ملكوتی پيدا ميكنند . زمانی كه يك انسان سبب هدايت انسانی ديگر ميشود رابطه رهبری و پيروی در ميان آنان در رستاخيز به صورت عينی در ميآيد و " هادی " به صورت پيشوا و امام ، و " هدايت يافته " به صورت پيرو و مأموم ظاهر ميگردد . در مورد گمراه ساختن و اغواء هم همينطور است .

قرآن كريم ميفرمايد :

« يوم ندعوا كل اناس بامامهم »

" روزی كه هر مردمی را با پيشوای ايشان ميخوانيم " .

يعنی هر كسی با پيشوای خودش ، يعنی با همان كس كه عملا الگوی او و الهامبخش او بوده است ، محشور ميگردد .

درباره تجسم پيشوايی فرعون نسبت به قوم خود در آخرت ، ميفرمايد :

« يقدم قومه يوم القيمة فاوردهم النار »

" فرعون پيشاپيش اتباع و پيروانش حركت ميكند ، پس در آتش واردشانميسازد " .

فرعون كه در اين جهان ، گمراه و پيشوای گمراهان بوده ، و گمراهان ديگر قومش گام جای گام او ميگذاشتند ، در آن جهان نيز به صورت قائد و امام

آنان مجسم ميشود . فرعون ، شفيع و واسطه قوم خود ميباشد هم در دنيا و هم در آخرت ، شفيعی است كه در دنيا موجب گناهان و ضلالتها بوده است و در

آخرت واسطه رسانيدن به دوزخ و آتش . شفيع و واسطه بودن او در بردن قوم به دوزخ در جهان آخرت ، همانا تجسم واسطه بودن او در جهان دنيا در

گمراهی قومش است .

نكته جالب در تعبير قرآن اين است كه ميفرمايد فرعون قوم خود را در آن جهان وارد دوزخ ميسازد . قرآن با اين تعبير خود تجسم تأثير فرعون را در

گمراهی پيروانش گوشزد ميكند و ميگويد همانطور كه در دنيا فرعون آنها را وارد گمراهی كرد ، در آخرت آنها را وارد دوزخ ميكند ، بلكه وارد كردن

آنها به دوزخ در آن جهان عينا ظهور و تجسم وارد كردن آنها در گمراهی در اين جهان است .

علت اينكه در روايات داريم كه امام حسين ( ع ) از خلق كثيری شفاعت ميكند اين است كه در اين جهان ، مكتب امام حسين ( ع ) بيش از هر مكتبی

موجب احياء دين و هدايت مردم شده است .

همانطور كه قبلا گفته شد شفاعت امام حسين ( ع ) به اين صورت نيست كه بر خلاف رضای خدا و اراده او چيزی را از خدا بخواهد . شفاعت او دو نوع

است : يك نوع آن همين هدايتهايی است كه در اين جهان ايجاد كرده است و در جهان ديگر مجسم ميشود ، و نوع دوم آن را عنقريب بيان ميكنيم .

امام حسين ( ع ) شفيع كسانی است كه از مكتب او هدايت يافتهاند ، او شفيع كسانی نيست كه مكتبش را وسيله گمراهی ساختهاند .

از اين نكته نبايد غفلت ورزيد كه همانطوری كه از قرآن كريم گروهی هدايت يافتهاند و گروهی گمراه شدهاند ، از مكتب امام حسين ( عليهالسلام ) نيز گروهی هدايت شده و گروهی گمراه گشتهاند و اين مربوط به خود مردم است .

خدا درباره مثلهای قرآن ميفرمايد :

« يضل به كثيرا و يهدی به كثيرا و ما يضل به الا الفاسقين »

" به سبب قرآن ، گروهی را گمراه ميسازد و گروهی را هدايت ميكند ، و جز بدكاران را گمراه نميسازد " .

ملای رومی ، تمثيل عالی و زيبايی برای اين مطلب آورده است ، ميگويد :

از خدا ميخواه تا زين نكتهها       در نلغزی و رسی در منتها

ز آنكه از قرآن بسی گمره شدند    زين رسن قومی درون چه شدند

مر رسن را نيست جرمی ای عنود    چون تو را سودای سر بالا نبود

رسن يعنی ريسمان ، طناب . با طناب ، هم ميشود از چاه بيرون آمد و هم ميشود به درون چاه رفت ، تا كدام را انتخاب كنيم . قرآن و مكتب حسينی ريسمانهايی هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه  نگونبختی به اوج سعادت بالا برند ، يكی حبل من الله و دومی حبل من الناس است ولی اگر كسی از اين دو حبل الهی سوء استفاده نمود ، جرم از ريسمان نيست ، علت اين است كه او در سر سودای بالا رفتن نداشته است و البته چنين مردمی به وسيله قرآن و مكتب حسينی به قعر دوزخ برده ميشوند و اين حقيقت در جهان ديگر چنين مجسم ميگردد كه به فرمان قرآن و امامان به دوزخ افكنده ميشوند ، و اين است معنی قسيم الجنة و النار بودن .

در روايت از رسول اكرم آمده است :

« ان القرآن شافع مشفع ، و ما حل مصدق »

" قرآن شفيعی است كه شفاعتش پذيرفته است و سعايت كننده ای است كه سعايتش پذيرفته ميشود " .

حقيقتا تعبير عجيبی است . ميفرمايد :

قرآن كريم ، هم شفيع مؤمنان و نيكوكاران است به بهشت سعادت ، و هم خصم كافران و مجرمان است به سوی دوزخ ، واسطهای است كه آنان را به

بهشت برين و اينان را به دوزخ ميكشاند . اين نوع از شفاعت را شايسته است شفاعت رهبری بناميم و ميتوان آن را شفاعت " عمل " هم ناميد ، زيرا عامل اساسی ای كه در اينجا موجب نجات يا بدبختی گرديده است همان عمل نيكوكار و بدكار است . روشن است كه هيچيك از اشكالات شفاعت بر اين گونه از شفاعت كه شرح داده شد وارد نيست و مخصوصا شفاعت به اين معنی با " عدل الهی " به هيچ وجه منافات ندارد ، بلكه مؤيد آن است .

شفاعت از آن خدا است

فرق اساسی شفاعت واقعی و حقيقی با شفاعت باطل و نادرست در اين است كه شفاعت واقعی از خدا شروع ميشود و به گناهكار ختم ميگردد ، و در

شفاعت باطل عكس آن فرض شده است .

در شفاعت حقيقی ، مشفوع عنده ، يعنی خداوند ، برانگيزاننده وسيله يعنی شفيع است ، و در شفاعت باطل ، مشفوع له ، يعنی گناهكار ، برانگيزاننده او است . در شفاعتهای باطل كه نمونه آن در دنيا وجود دارد ، شفيع ، صفت وسيله بودن را از ناحيه مجرم كسب كرده است ، زيرا او است كه وسيله را برانگيخته و به شفاعت وادار كرده است ، او است كه وسيله را وسيله قرار داده است . ولی در شفاعتهای حق كه نسبت دادن آن به انبياء و اولياء و مقربان درگاه الهی صحيح است ، وسيله بودن شفيع از ناحيه خداست ، خداست كه وسيله را وسيله قرار داده است . به عبارت ديگر : در شفاعت غلط ، شفيع تحت تأثير مشفوع له ( گناهكار ) قرار ميگيرد و مشفوع عنده ( صاحب قدرت ) تحت تأثير شفيع قرار ميگيرد ، ولی در شفاعت صحيح برعكس است ، مشفوع عنده ( صاحب قدرت = خدا ) علت مؤثر در شفيع اوست ، و شفيع تحت تأثير او ، و به خواست او در گناهكار مؤثر واقع ميشود . سلسله جنبان رحمت ، در نوع غلط شفاعت ، گناهكار است و در نوع صحيح آن ، مشفوع عنده ( خدا ) است .

صدرالمتألهين در تفسير سوره " حديد " بيانی لطيف و علمی دارد در تفكيك ميان شفاعت باطل و شفاعت درست و اينكه چگونه است كه در نظام اين جهان آنچه را كه شفاعت باطل ميناميم وجود دارد و در نظام اخروی وجود ندارد و محال است وجود داشته باشد . ايشان با تعميمی كه به بحث ميدهند ، مسأله علل ذاتی و علل اتفاقی و مسأله غايات ذاتی و غايات بالعرض را طرح ميكنند و وارد بحث ميشوند كه چگونه ميشود در اين جهان ( اختصاص به جامعه بشری  دارد ) گاهی علل اتفاقيه ، سرنوشت چيزی را معين ميكند و يا يك چيز از وصول به غايت ذاتی محروم ميماند و تنها به غايت ذاتی محروم ميماند و تنها به غايت بالعرض ميرسد ، ولی جهان آخرت ، از تأثيرات علل اتفاقی و غايات عرضی بر كنار است . نظر به اينكه سطح بحث خيلی بالاست از شرح و بسط آن خودداری ميكنيم و اهل فضل را به بيانات خود صدرالمتألهين در مواضع مختلف تفسيرش ارجاع ميكنيم . آياتی از قرآن كريم كه ميگويد امكان ندارد شفاعت بدون اذن خدا صورت بگيرد ناظر به همين نكته است ، مخصوصا در اين باره تعبيری فوق العاده جالب و عجيب دارد كه ميفرمايد :

« قل لله الشفاعة جميعا »

" بگو شفاعت ، تمامی مخصوص خداست " .

اين آيه در كمال صراحت ، شفاعت و وساطت را تأييد ميكند و در كمال صراحت همه شفاعتها را از خدا و متعلق به خدا ميداند ، زيرا خداست كه شفيع را ، شفيع قرار ميدهد . اين آيه ممكن است تنها ناظر به شفاعتی باشد كه در قيامت صورت ميگيرد و به اصطلاح مربوط به " قوس صعودی " باشد ، ممكن هم هست كه شامل مطلق واسطه ها و وساطتهای رحمت باشد ، يعنی شامل " قوس نزولی " هم باشد ، به عبارت ديگر ممكن است شامل تمام نظام سببی و مسببی جهان باشد ، به هر حال از آن جهت كه به شفاعت اخروی مربوط است ، به اين معنی است كه مجرم بدون خواست خدا قدرت شفيع برانگيختن ندارد و شفيع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد .

برهان اين مطلب از لحاظ عقلی اين است كه در فلسفه الهی ثابت شده است كه " واجب الوجود بالذات واجب من جميع الجهات و الحيثيات است " . يعنی همانطوری كه واجب الوجود در ذات خود ، معلول غير نيست ، در صفات و افعال خود نيز امكان ندارد كه تحت تأثير علتی قرار گيرد ، او مؤثر محض است و از هيچ چيزی انفعال و تأثر پيدا نميكند .

توحيد و توسلات

از آنچه گفتيم نكتهای عالی و مهم در توحيد عبادتی به دست ميآيد . آن نكته اين است كه در توسل و استشفاع به اولياء خدا اول بايد تحقيق كرد كه

به كسی و از كسی باشد كه خداوند او را وسيله قرار داده است . قرآن كريم ميفرمايد :

« يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة »

بطور كلی ، توسل به وسائل و تسبب به اسباب ، با توجه به اينكه خداست كه سبب را آفريده است و خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته است از اين وسائل و اسباب استفاده كنيم به هيچ وجه شرك نيست ، بلكه عين توحيد است . در اين جهت ، هيچ فرقی ميان اسباب مادی و اسباب روحی ، ميان اسباب ظاهری و اسباب معنوی ، ميان اسباب دنيوی و اسباب اخروی نيست ، منتهای امر ، اسباب مادی را از روی تجربه و آزمايش علمی ميتوان شناخت و فهميد كه چه چيز سبب است ؟ و اسباب معنوی را از طريق دين ، يعنی از طريق وحی ، و از طريق كتاب و سنت بايد كشف كرد . ثانيا هنگامی كه انسان متوسل ميشود يا استشفاع ميكند بايد توجهش به خدا ، و از خدا به وسيله و شفيع باشد ، زيرا چنانكه گفتيم شفاعت واقعی آن است كه مشفوع عنده ، شفيع را برانگيخته است برای شفاعت ، و چون خدا خواسته و رضايت داده است شفيع شفاعت ميكند ، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلی به شفيع است برای اينكه اثر بر روی مشفوع عنده بگذارد ، لهذا مجرم در اين وقت همه توجهش به شفيع است كه برود و با قدرت و نفوذی كه در مشفوع عنده دارد او را راضی گرداند . پس اگر توجه اصيل به شفيع باشد و از ناحيه توجه به خدا پيدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود .

فعل خدا ، دارای نظام است . اگر كسی بخواهد اعتناء به نظام آفرينش نداشته باشد گمراه است . به همين جهت است كه خدای متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم ( صلی الله عليه و آله و سلم ) بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت ميكنند ، از آن بزرگوار بخواهند كه برای ايشان طلب مغفرت كند .

قرآن كريم ميفرمايد :

" و اگر ايشان هنگامی كه ( با ارتكاب گناه ) به خود ستم كردند ، نزد تو ميآمدند و از خدا آمرزش ميخواستند و پيامبر هم برای ايشان طلب مغفرت ميكرد ، خدا را توبه پذير مهربان مييافتند " .

آری ، به عمل صالح و تقوای فقط نميتوان تكيه كرد ، همانطوری كه رسول اكرم ( ص ) در آخرين روزهای زندگی پاكشان فرمودند : " نجات دهندهای نيست جز عمل و ديگر رحمت خدا " .

پاسخ ايرادها

با تفسيری كه از شفاعت مغفرت كرديم پاسخ ايرادهای شفاعت به اين

ترتيب به دست ميآيد :

1 شفاعت نه با توحيد عبادتی منافات دارد و نه با توحيد ذاتی ، زيرا رحمت شفيع چيزی جز پرتوی از رحمت خدا نيست و انبعاث شفاعت و رحمت

هم از ناحيه پروردگار است . ( جواب اشكال اول و دوم ) .

2 همانطوری كه اعتقاد به مغفرت خدا موجب تجری نميگردد و تنها ايجاد اميدواری ميكند ، اعتقاد به شفاعت هم موجب تشويق به گناه نيست . توجه

به اين نكته كه شرط شمول مغفرت و شفاعت ، مشيت خدا و رضای او است روشن ميكند كه اثر اين اعتقاد تا اين اندازه است كه دلها را از يأس و

نوميدی نجات ميدهد و همواره بين خوف و رجاء نگه ميدارد . ( جواب اشكال سوم ) .

3 شفاعت بر دو نوع است : باطل و صحيح . علت اينكه در برخی از . آيات قرآن شفاعت مردود شناخته شده و در برخی ديگر اثبات شده است وجود

دو نوع تصور از شفاعت است ، قرآن خواسته است اذهان را از شفاعت باطل ، متوجه شفاعت صحيح بفرمايد . ( جواب اشكال چهارم ) .

4 شفاعت با اصل عمل منافات ندارد ، زيرا عمل به منزله علت قابلی ،و رحمت پروردگار به منزله علت فاعلی است . ( جواب اشكال پنجم ) .

5 در شفاعت صحيح ، تصور اين كه خدا تحت تأثير قرار گيرد وجود ندارد . زيرا شفاعت صحيح جريانی است از بالا به پايين . ( جواب اشكال ششم ) .

6 در شفاعت ، و همچنين در مغفرت ، استثناء و بی عدالتی وجود ندارد ، رحمت پروردگار نامحدود است و هر كه محروم است از آن جهت است كه قابليت را بكلی از دست داده است ، يعنی محروميت از ناحيه قصور قابل است . ( جواب اشكال هفتم ) .

منبع ؛ کتاب عدل الهی قسمت هشتم شفاعت


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 7 آبان 1393برچسب:, ] [ 11:36 ] [ علیرضا حمزه یی ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

جهت مشاهده وبلاگ به منوی خانه مراجعه فرمائید
نويسندگان
آخرين مطالب
آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 51
بازدید ماه : 355
بازدید کل : 409130
تعداد مطالب : 306
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1